و
دین شما!
امسال نیز ، در آستانۀ جشن های چهارشنبه سوری، اشغالگران میهن ما همان ترهات همیشگی را ردیف کرده و از آنجا که بخوبی می دانند ما ایرانیان هرسال این جشن ها را بهتر و باشکوه تر از سالهای گذشته برگزار می کنیم، قداره به دست گرفته و به تهدید ما پرداخته اند!
در همین راستا كاظم مجتبايي، فرمانده نيروي انتظامي استان كهگيلويه و بويراحمد گفته است:
"چهارشنبه سوري هيچ جايگاهي در دين و آيين ما ندارد، بنابراين نيروي انتظامي با هرگونه بينظمي، اخلال در نظم عمومي و مزاحمت براي شهروندان در استان برخورد جدي ميكند... چهارشنبه سوري يك پديده نامطلوب در كشور است و همه دستگاهها با توجه به نوع مسئوليتي كه دارند موظفند با اطلاع رساني نسبت به اين رسم غلط اقدام لازم را انجام دهند تا به مرور زمان اين آيين برچيده شود."
سالها پیش از اشغال میهن ما توسط خمینی و دارودسته اش، آخوند متحجر، مرتضی مطهری که خمینی جلاد او را "پارۀ تن خویش" خواند و بدین خاطر باید به مطهری لقب"خمپاره"داد، طی یک سخنرانی، ما ایرانیان، آیین ما، جشن ها ی ما و بویژه جشن چهارشنبه سوری را به باد سُخره گرفت و گفت:
"نیاکان ما در گذشته چنین می کردند ما هم چنین می کنیم . "چهارشنبه آخر سال می شود، آخر سال شمسی ، چهارشنبه آ خر اسفند ماه می شود .بسیاری از خانواده ها ،که باید بگویم ، خانواده های احمق ها ، بسیاری از خانواده های احمق ها ده یا الله آتشی روشن میکنند ، هیزمی روشن میکنند، بعد آد م ها ی ُسرو مُرو گنده ، با آن هیکل های نمی دانم چنین و چنان ، از روی آتش می پرند. ای آتش زردی من از تو سرخی تو از من!
آه این چقدر حماقت است .خوب چرا چنین می کنید؟[می گویند] آقا یک سنت است مال ما مردم.از قدیم پدران ماچنین می کردند. قران می گوید: اولوکان اباهم لایعقلون شیأ.اگر پدران گذشته تان چنین کاری می کردند،شما می بینید یک کار احمقانه است، دلیل خریت پدران شما است روشونو بپوشید.چرا دو مرتبه این سند حماقت را سال به سال تجدید می کنید.این فقط یک سند حماقت است،که هی کوشش می کنید که این سند حماقت را همیشه زنده اش نگاه دارید.مائیم که چنین پدران احمق داشتیم."
-در آیین ما؛ زن، آفریننده است، پرورش دهنده است،سازنده است، مدیر است، فرمانده است، وزیر است، وکیل است،همسر خویش را بر می گزیند.
-در دین شما، زن، ضعیفه است، صیغه است،نصف مرد است،همسر برایش برمی گزینند.
-در آیین ما؛میهن مادرِ ماست ،و ما برای پاسداری از میهن خویش تا پای بذل جان می رویم.
-در دینِ شما، آنچه که جایی ندارد، همانا میهن است. گواه این ادعای من سخن خمینیِ گجستک است و پرسش از او در باره احساسش، هنگام بازگشتِ به ایران. از آنجا که خمینی هیچگاه ایران را میهن خود نمی دانست،در پاسخ به این پرسش گفت:"هیچ"
-در آیینِ ما؛ جشن، شادی،سرور، پایکوبی،رقصیدن، دست زدن، ترانه خوانی،سرود خوانی و نواختن، بخش بزرگی از زندگی ماست.
-در دین شما؛غم، ماتم،عزاداری،گریه و زاری،سینه زنی،خودزنی،قمه زنی،نوحه خوانی،شکستن ابزار و آلات موسیقی ،همۀ زندگیِ شماست!
-در آیینِ ما؛ آزادی و آزاد بودن،مضمون و محتوای اصلی فرهنگِ ماست. انسان آزاد زاده می شود، آزاد زندگی می کند، و آزاد از این جهان می رود.
-در دینِ شما؛ آنچه که کمترین جایی ندارد،همانا واژۀ آزادی است.در دین و آیین شما انسان آزاد نیست،آزاد زندگی نمی کند،و بنده ای بیش نیست.
-آنچه که ما ایرانیان داریم، فرهنگ است، آیین است.
-در دینِ شما؛اساسا فرهنگ واژه ای بیگانه است.
"زردی من از تو! سرخیِ تو ازمن!"
تا کور شود، هر آنکه نتواند دید!
کیانوش رشیدی
بیست و دوم اسفند ماه ۷۰۳۰ ایرانی
-------------------------------------
وبلاگ "حرف آخر":
دین تو،
و
دین ما!
دژخیم مجتبایی،از سرکردگان نیروی انتظامی رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی اخیرا اعتراف کرده است:
"چهارشنبه سوری هیچ جایگاهی در دین و آیین ما ندارد!"
مردک مزدور و حرامزاده ی خمینی صفت یا از روی بلاهت و یا از روی رذالت،و یا هردو، حقیقتی شگرف و انکارناشدنی را برزبان آورده است و آن اینکه:آیین های باستانی ما ایرانیان در دین و آیین اهریمنی گردانندگان و مزدوران رژیم اشغالگر و دست نشانده ی آخوندی هیچ جایگاهی ندارند. همچنانکه آیین های دین اهریمنی گردانندگان و مزدوران رژیم اشغالگر و خونریز جمهوری اسلامی هیچ جایگاهی در دین و آیین خردگرایانه و عمیقا انسانی ما ندارند!
شعر زیر را در همین پیوند،و در پاسخ به دژخیم مجتبایی و دیگر مزدوران و گردانندگان رژیم اشغالگر آخوندی سروده ام.
دین تو و دین ما!
شنیدم که بوزینه ای بیشرف
گرفته دل و دین ما را هدف
زده زر که چهارشنبه سوری ما
ندارد در آیین او هیچ جا
چه جای شگفتی از این جانور
از این دشمن ما و این بوم و بر
که آیین ما را نکوهش کند
به محوش همی کار و کوشش کند
چه،دینش ستاینده ی قاتل است
نماد شر و نکبت کامل است
چنین است پیامم به این بی پدر
که از مهر ونیکی ندارد خبر:
تو ای مظهر فتنه و رهزنی!
تو که زاده ی شوم اهریمنی!
براستی که دین تو و دین ما
همانند رنگ سپید و سیاه
ندارند هیچ نقطه ی اشتراک
وزین گفته در دل نداریم باک
هزار ننگ و نفرین بر آن دین تو!
تفو بر تو و کیش و آیین تو!
علی اکبر رشیدی
بیست وسوم اسفندماه ۱۳۸۷
-----------------------------------------------------
برگرفته از : وبلاگ"حرف آخر"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر