۱۳۸۸ مرداد ۲۳, جمعه


در دنباله می خوانید:

-گفتگوی شاهزاده رضا پهلوی با "اشپیگل آنلاین"

اشپیگل آنلاین

-این است رژیم پلید ولایت

مسعود رجوی

-چند سوال از اکبر گنجی

حسن داعی




گفتگوی شاهزاده رضا پهلوی با "اشپیگل آنلاین*"



اشپیگل آنلاین: آیا شما با اصلاح‌طلبان و معترضان در ایران تماس دارید؟

شاهزاده رضا پهلوی: من از بیست و نه سال پیش به عنوان مخالف حکومت دینی در ایران فعالیت سیاسی دارم و بیشترین وقت خود را در ارتباط با مردم ایران می‌گذرانم. نه تنها با اصلاح‌طلبان و مخالفان، بلکه هم چنین با مردم عادی ایران که در خاموشی، از بی‌عدالتی و وضعیت نابسامان اجتماعی و اقتصادی رنج می‌کشند. برای من آنها در اولویت قرار دارند.
اشپیگل آنلاین: منظورتان این است که شما مستقیم و شخصا درگیر آنچه هستید که در ایران می‌گذرد؟ مگر نه اینکه تظاهرکنندگان می‌خواهند رژیمی را سرنگون کنند، که به نوبه خود پدر شما را سرنگون کرد؟

شاهزاده رضا پهلوی: جنبشی که در روز دوازدهم ژوئن [برابر با بیست و دوم خرداد] متولد شد، بیشترین پشتیبانی را از سوی همه مردم ایران دریافت کرده است. من هم به سهم خود از جنبش مردم حمایت کرده و تلاش می‌کنم صدای آزادیخواهانه آنها را به گوش جهان برسانم.

اشپیگل آنلاین: جدیدترین چیزی که شما از ایران می‌شنوید، چیست؟
شاهزاده رضا پهلوی: جدیدترین پدیده این است که روحانیان عالیرتبه آشکارا علیه آیت‌الله خامنه‌ای حرف می‌زنند. منظورم روحانیانی هستند که مرجع تقلیدند و نه فقط به دلیل دانش [دینی] و صداقت خود مورد قبول‌اند، بلکه هم چنین به دلیل استقلال‌شان از دولت مورد توجه قرار دارند؟
اشپیگل آنلاین: از نظر شما بین روحانیان ایران شکاف افتاده است؟
شاهزاده رضا پهلوی: مسلم است. روحانیان وابسته به حکومت که به شهر مقدس قم و مدرسه‌های آن که آشکارا مورد حمایت مالی و قدرت دولتی قرار دارند، وارد می‌شوند، مورد تأیید روحانیان مستقل نیستند چرا که روحانیان حکومتی، به قدرت بیش از تقوا و ایمان علاقه دارند. در نخستین روزهای حکومت دینی، این دوگانگی چندان مشخص نبود. حالا اما با انبوه مردمی که به خیابانها آمده‌اند و به فرمان بالاترین مقام مذهبی به طرزی خشونت‌آمیز سرکوب می‌شوند، فاصله بین این روحانیان بیشتر شده است. روحانیان نمی‌توانند بیش از این سکوت کرده و تماشا کنند که چگونه به نام اسلام در زندانها شکنجه و تجاوز می‌شود. این روحانیان برخلاف ملایان حکومتی از سوی مردم پشتیبانی می‌شوند و نمی‌توانند از احساسات مردم فاصله زیادی بگیرند.
اشپیگل آنلاین: آیا این همه به معنی تغییر این دوران است؟
شاهزاده رضا پهلوی: حالا جهان می‌تواند به روشنی ببیند که چگونه آیت‌الله و روحانیان تشنه قدرت از اعتقادات مردم سوء استفاده کردند تا این دروغ بزرگ را که آنها مشروعیت خود را از اسلام دارند، به مردم قالب کنند. دوران این توهم که تنها یک نفر، یعنی خامنه‌ای، می‌تواند به نام خدا قدرت حکومتی را کسب کند، بسر آمده است. اینک بالاترین رهبر مذهبی مشروعیت مردمی خود را از دست داده است. و از آنجا که کم نیستند در میان اعضای ارتش و پاسداران انقلاب که هوادار رهبران مذهبی‌ای هستند که خامنه‌ای را به چالش می‌کشند، پس وی نمی‌تواند حتی روی این حساب باز کند که بتواند یک دیکتاتوری نظامی را برای مدتی طولانی سر پا نگاه دارد.
اشپیگل آنلاین: ولی به نظر می‌رسد که رژیم کار خود را پیش می‌برد.
شاهزاده رضا پهلوی: بهترین واژه برای توضیح موقعیت سیاسی در ایران این است که رژیم مات شده است. راه پس و پیش ندارد.
اشپیگل آنلاین: شما نقش رؤسای جمهوری پیشین، خاتمی و رفسنجانی را چگونه می‌بینید؟ فکر می‌کنید انتقاد آنها تأثیری داشته است؟
شاهزاده رضا پهلوی: موضوع بر سر این نیست که آنها چه تأثیری می‌گذارند، بلکه بر سر این است که آنها به نوبه خودشان تا چه اندازه از خشم مردم و انتقاد به آیت‌الله خامنه‌ای تأثیر پذیرفته‌اند. ولی من خوشحالم از اینکه آنها دارند در جهت درست حرکت می‌کنند و امروز این را درک می‌کنند که یا باید در کنار مردم باشند و یا در کنار خامنه‌ای.

اشپیگل آنلاین: ولی آیا کار بیشتری از دست آنها بر نمی‌آید؟

شاهزاده رضا پهلوی: من امیدوارم که آنها سریعتر و بیشتر از دوگانگی ویژه خود فاصله بگیرند و آنچه را غلط است به صراحت بیان کنند. نه تنها فقط در مورد تصمیمات خامنه‌ای، بلکه درباره کل نظامی که در آن یک نفر می‌تواند شش نفر دیگر را مستقیم و شش نفر دیگر را غیرمستقیم گزینش کند و بعد آن دوازده نفر تصمیم بگیرند که چه کسی می‌تواند نامزد ریاست جمهوری و یا مجلس بشود یا نشود. همان یک نفر است که می‌تواند رئوس نیروهای نظامی، قوه قضاییه، رادیو و تلویزیون و هم چنین بسیاری از مسئولیت‌های دیگر را تعیین ‌کند.

اشپیگل آنلاین: چه نقشی اینترنت و رسانه‌های بین‌المللی در این بحران بازی می‌کنند؟
شاهزاده رضا پهلوی: ممنوعیت خبررسانی توسط رسانه‌های بین‌المللی از سوی رژیم، راه و روشی که در برخورد با خبرنگاران در پیش گرفته است، محدودیت شدید فعالیت آنها و اینکه آنها را جاسوس امپریالیسم قلمداد می‌کند، همگی نشان می‌دهد که این رسانه‌ها تا چه اندازه می‌توانند مؤثر باشند.
اشپیگل آنلاین: ولی آیا رسانه‌ها خیلی زود پای خود را کنار نکشیدند؟ شما چه انتظاری از رسانه‌ها دارید؟
شاهزاده رضا پهلوی: نخست اینکه زیرپا نهادن حقوق بشر را در ایران افشا کنند. دوم، آنها می‌توانند از طریق پخش خبر، به مردمی که حاکمانشان با ناکامی تلاش می‌کنند آنها را در سکوت و بی‌خبری نگاه دارند، امید بدهند. رسانه‌ها می‌توانند پرده سیاه سانسور را کنار بزنند.
اشپیگل آنلاین: شما این موضوع را که با سازمان سیا تماس دارید، تکذیب کردید. ولی با این همه با دولت آمریکا در ارتباط هستید، مگر نه؟
شاهزاده رضا پهلوی: بخشی از وظایف من این است که در صورت لزوم با تصمیم‌گیرندگان سیاسی در تمامی جهان به مشاوره بپردازم. از این زاویه است که من از امکانات مختلف استفاده می‌کنم تا شخصیت‌ها را مطلع ساخته و با آنها درباره مسائل ایران به گفتگو بپردازم.
اشپیگل آنلاین: شما از سالها پیش در مریلند زندگی می‌کنید. با این همه موقعیت کنونی را «موقتی» می‌نامید. خانه شما کجاست؟
شاهزاده رضا پهلوی: همه جای ایران خانه من است. آنجا تنها میهن حقیقی من است.
اشپیگل آنلاین: آیا امروز امید شما برای بازگشت به ایران بیش از گذشته است؟

شاهزاده رضا پهلوی: من همیشه به این موضوع امیدوار بودم! برای من پرسش هرگز این نبود که آیا به میهنم باز می گردم یا نه، بلکه این بود که کی این بازگشت صورت خواهد گرفت.

اشپیگل آنلاین: دلتان می‌خواهد بیشتر در چه نقشی به ایران باز گردید؟ یک نقش سیاسی یا خصوصی؟
شاهزاده رضا پهلوی: رسالتی که برای خود قائلم، با آزادی ایران و زمانی که هموطنانم بتوانند رهبری خود را آزادانه انتخاب کنند، و یک نظام سیاسی دمکراتیک را به انتخاب خودشان تعیین نمایند، پایان می‌گیرد. از آن پس هموطنانم هستند که نقش مرا تعیین خواهند کرد. من به آنها در هر مسئولیتی که بخواهند، خدمت خواهم کرد.
اشپیگل آنلاین: آیا به نظر شما واقعا میرحسین موسوی، نامزد شکست‌خورده انتخابات ریاست جمهوری، بهتر از احمدی‌نژاد، نامزد پیروز انتخابات است و یا اساسا با او تفاوت دارد؟
شاهزاده رضا پهلوی: احمدی‌نژاد حقه‌بازی می‌کند، دروغ می‌گوید و در انتخابات تقلب می‌کند. موسوی از تهدیدات بالاترین مقام رهبری روحانی ترسی ندارد. او هنگامی که خواستار شمارش دوباره آرا در شرایط عادلانه و بی‌طرفانه شد، از خود شجاعت نشان داد. البته که بین این دو نفر تفاوت اساسی وجود دارد. اما شما باید موقعیت دشوار موسوی را درک کنید. در حال حاضر وی تا زمانی که یقین نکرده است مبارزه مردم ادامه خواهد یافت، نمی‌تواند آنچه را بگوید یا انجام بدهد که می‌خواهد.
اشپیگل آنلاین: فکر می‌کنید ایران باید اجازه داشته باشد که برنامه اتمی خود را پیش ببرد؟

شاهزاده رضا پهلوی: شما نباید فراموش کنید که حق ایران در استفاده غیرانظامی از برنامه هسته‌ای هرگز از او سلب نشده بود تا زمانی که این رژیم دینی پیدا شد. همان کشورهایی که امروز با تحریم دست به تنبیه ایران زده‌اند، در فروش تکنولوژی و رآکتور اتمی به کشور ما با یکدیگر رقابت می‌کردند. هیچ دولت خارجی واقعا هرگز نگفت که ایران حق برخورداری از تکنولوژی اتمی را برای استفاده غیرنظامی ندارد. مشکل در سرشت این رژیم و اهداف غیرقابل اطمینان آن است. جهان برای اعتماد نکردن به رژیمی که تروریست‌ها را در خارج حمایت کرده و همزمان جامعه خودش را سالهاست سرکوب می‌کند، دلایل خوبی در دست دارد. اظهارت نگران‌کننده برخی از زمامداران کلیدی نظام در رده‌های رهبری نیز این آتش را دامن می‌زنند.

اشپیگل آنلاین: به این ترتیب پاسخ شما مثبت است؟
شاهزاده رضا پهلوی: موضع من ساده است: ایران به عنوان کشوری که پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا کرده است، حق دارد برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز خود را داشته باشد. ولی دولت‌های دمکراتیک آینده باید دامنه و امکانات عملی چنین برنامه‌هایی را بر بستر نیازمندی‌های ما به انرژی بررسی کنند و همزمان اعتماد کامل جامعه جهانی را تأمین نمایند.
اشپیگل آنلاین: آیا به نظر شما تاریخ درباره پدر شما و حکومت وی ناعادلانه قضاوت کرده است؟

شاهزاده رضا پهلوی: تاریخ تازه باید درباره این دوره از تاریخ قضاوت کند. با توجه به نبود مباحثه همگانی و علنی در این مورد، تا کنون این امکان وجود نداشته است که بتوان نظرات واحساسات را در این باره سنجید. چیزی که من می‌توانم به شما بگویم این است که بسیاری از ایرانیان، از جمله نسل جوان، که هرگز آن دوره را تجربه نکرده است، از زاویه‌ای به قضایا نگاه می‌کند که با آنچه تبلیغات مسموم رژیم تلاش کرده است در سر آنها فرو کند، تفاوت دارد.

اشپیگل آنلاین: ولی تصویری که از پدر شما وجود دارد، همه چیزش به تبلیغات مربوط نمی‌شود.

شاهزاده رضا پهلوی: با توجه به منابع تدارکاتی و مالی که در یک کشور نفت‌خیز و انقلابی به کار گرفته شد تا پدر مرا بدنام کنند، به نظر من هیچ انسان منصفی نمی‌تواند بگوید که دوستان و دشمنان وی تا کنون دسترسی برابر به بارگاه دادگاه افکار عمومی و یا به صفحات تاریخ را داشته‌اند. من انتظار ندارم تا زمانی که هر دو طرف حق برابر در اظهار نظر نداشته باشند، قضاوت عادلانه‌ای صورت گیرد.

اشپیگل آنلاین، سیزدهم ماه اوت 2009

----------------

* اشپیگل آنلاین ، نشریۀ اینترنی هفته نامۀ آلمانی "اشپیگل" می باشد که روزانه میلیونها بازدید کننده دارد.

********

اين است رژيم پليد ولايت

مسعود رجوي

18 مرداد1388

و اكنون اين كروبي است كه پس از 10روز نامه يي را كه به رفسنجاني نوشته است، ناگزير منتشر مي‌كند. از شقاوتها و شناعتهايي مي‌گويد كه هنوز از آن برخود مي لرزد. به نقل از افرادي كه «داراي پستهاي حساس در اين كشور بوده‌اند» و به گواهي «نيروهاي نام و نشان دار» در همين رژيم مي‌گويد.

-مي‌گويد كه به پسران و دختران اين كشور حتي فرزندان مقامات و همدستان همين رژيم آن‌چنان وحشيانه در زندانهاي ولايت فقيه تجاوز شده است كه قربانيان «دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديده‌اند و در كنج خانه‌هاي خود خزيده‌اند».

- «از دستگيريهاي بي‌حساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات، از حمله به خانه‌هاي مردم، برخوردهاي خشن و وحشت‌انگيز حتي با خانمها در سطح خيابان‌هاي شهر» سخن مي‌گويد و «از برخوردهاي خشن و بي‌محابا، بر سر مردم باتون را خرد كردن، آن‌چنان كه بعد از گذشت قريب به 40 روز هم‌چنان اوضاعشان غيرعادي است و عوارض آن روي بدنشان قابل مشاهده است».

-هم‌چنين از «هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشت‌شدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند »سخن مي‌گويد.

به‌راستي كروبي هم ديگر به تنگ آمده و اكنون پس از 21 سال به همان‌جا مي رسد كه منتظري رسيد. آقاي كروبي به‌درستي و با همان توصيف منتظري پس از قتل عام زندانيان در سال 1367 مي‌نويسد: « اتفاقي در زندانها رخ داده است كه چنان‌چه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه‌يي است ... كه روي بسياري از حكومتهاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد خواهد كرد».

اي كاش كه آقايان منتظري و كروبي و ديگراني كه از اين پس به آنان مي‌پيوندند، از سي سال پيش نسبت به همين شقاوتها و شناعتها بيدار و هشيار شده بودند.افسوس...

اما باز هم دير نيست و بني‌بشر براي جبران مافات تا لحظه وفات فرصت و امكان بازگشت دارد.تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا . به خدا و خلق باز گرديد و توبه بازگشت نا پذير نصوح به جاي آوريد.

آخر در زندانها و شكنجه گاههاي خميني و لاجوردي و در واحدهاي مسكوني قزل حصار از اول همين بساط بود.

فتواي خون كشيدن از زندانيان قبل از اعدام براي جبهه هاي جنگ ضدميهني را به ياد داريد؟ فتواي تجاوز به دختران قبل از اعدام براي اين‌كه به بهشت نروند را به ياد داريد؟

گمان مي‌كنيد پاسدار شكنجه گر احمدي نژاد يا پاسدار شكنجه گر حسين شريعتمداري از كجا و طي چه پروسه يي به قعر جنايت و رذيلت و وقاحت درغلتيدند؟ بسياري شاهدان، هنوز حيّ و حاضرند هر چند كه هزاران و هزاران تن ديگر از آنان تيرباران يا به دار كشيده شدند.

نگاهي هم به صحنه‌هاي جنايت دست آموزان رژيم ولايت در اشرف بيندازيد. باور كنيد كه ميليونها نفر در سراسر جهان به خود لرزيدند، اشك ريختند و خونشان به جوش آمده است. در عين حال در برابر پايداري شگفت فرزندان رشيد ايران براي آزادي، سر تعظيم فرود مي آورند و به حتميت پيروزي مردم ايران يقين مي كنند.

تقريبا چهل روز پيش، كروبي در نهم تير نامه سرگشاده يي به ملت ايران نوشت. صرفنظر از مايه هايي كه هنوز هم براي نظام نجاست ولايت مي گذارد، نوشته بود :

«لازم مي‌دانم ابتدا از مردم ايران عذرخواهي کنم؛ هم به خاطر چندين ماه اصرار و ابرام براي حضور در انتخابات رياست جمهوري و هم به خاطر همة آن عزيزاني که در اين مدت زحمات زيادي را براي آنها موجب شدم .... اذعان مي کنم که بسياري از شما پيشتر و دقيق تر مي دانستيد که چه خواهد شد و متوجه شده بوديد،همان گاه که مي‌پرسيديد ”چه تضميني براي آراي ما وجود دارد“، يا زماني که مي‌گفتيد ”نتيجة انتخابات معلوم است و شما آب در هاون مي کوبيد” ».

واضح است كه تا همين جا هم كه كروبي قدم برداشته، بهاي سنگيني دارد. تا همين جا هم شايسته و ارزشمند است و خدا از معاصي كبيره در خدمت به يزيديان و فرعون و طاغوتهاي عمامه دار زمان مانند خميني و خامنه اي، مي‌كاهد. اين البته به رابطه او و هركس ديگر، با آفريدگارش برميگردد. آن‌چه من ميخواهم با آرزوي در امان ماندن كروبي از گزند خامنه اي و دژخيمان و جلادانش بگويم، تنها يك نكته است. نه فقط به او، بلكه خطاب به همة آنهايي كه در درون يا حاشية همين رژيم به‌ستوه آمده و از كثرت و غلظت فاجعهها و ستم اكنون به خود مي‌لرزند.

چه خوب كه بخشي از حقيقت تكان دهنده را بيان مي‌كنيد و به همين ميزان نزد خلق و خالق مأجوريد. اما باور كنيد كه خانه از پاي بست ويران است و خشت ولايت از روز اول كج و برخلاف رأي و حاكميت ملّت و با خنجر و خيانت نسبت به انقلاب ضدسلطنتي كار گذاشته شده است.

جرثومه و امُ الفساد ، همين رژيم ولايت و حاكميت آخونديست. در اوين يا كهريزك يا هزاران زندان و شكنجه گاه و خانه‌هاي امن اطلاعات و سپاه هيچ فرقي نمي‌كند. از كوزه همان برون تراود كه در اوست. دادگاهها و تبليغات و اتهامات و برچسبهاي اين رژيم، از ابتدا، همين بود. كدام كلمه بود كه خميني آن را ذبح نكرده باشد؟ مگر نميگفت كه مجاهدين خرمنهاي روستاييان را آتش مي زنند؟ مگر به تناوب نميگفت جاسوس شوروي و عامل آمريكا و اسرائيل و بعثِ عراق هستند؟

بله، اين رژيم، همان است كه بود. تنها راه، آزادي و حاكميت مردم است. اين تمامي حقيقت است.

به‌خدا سوگند كه در بيان اين حقيقت به اندازه دانة ارزني هم منفعت شخصي يا گروهي را در نظر ندارم. با اشرفيان خونفشان و با اشرف نشانان در ايران و سراسر جهان براي چادر زدن در خاوران هم اعلام آمادگي و ثبت نام كرده‌ايم. اگر خواستار آسودگي و خلاصي خود و رها شدن مردم ايران از اين همه ظلم و ستم هستيد، اين تمامي حقيقت است. تنها راه، آزادي و حاكميت مردم ايران است.

درست به‌همين دليل، به‌خاطر عصمت جسم وجان و روح و روان مردم ايران، و همان پسران و همان دختران، و به‌خاطر سعادت و حق حاكميت يك خلق در محنت و زنجير، با تمام وجود فرياد بزنيد :

مرگ بر ديكتاتور مرگ بر خامنه اي

حكومت آخوندي، سرنگون! سرنگون! سرنگون!

مسعود رجوي

18 مرداد 1388

***********

چند سوال از اکبر گنجی

نوشته: حسن داعی


اکبر گنجی در مقاله جدید خود و با لحنی آمرانه خطاب به هموطنان خارج از کشور میگوید: "از همین لحظه به طور شفاف و به صراحت تمام اعلام می کنیم: اول- شعار کمپین "جنایت علیه بشریت" به شرح زیر است: جنگ؟ نه. تحریم اقتصادی؟ نه. محاکمه ی سران رژیم به جرم "جنایت علیه بشریت" ؟ آری. دوم- نماد کمپین "جنایت علیه بشریت"، سبز سبز است و ما هیچ پرچمی، جز نماد سبز بالا نخواهیم برد."1
در اینجا چند سوال ساده که به ذهن من و بسیاری دیگر از هموطنان رسیده را فهرست وار بیان میکنم تا درصورتیکه ایشان ضرورتی به پاسخگوئی دید، اقدام فرمایند:
• منظور اکبر گنجی از "کمپین جنایت علیه بشریت" کدام است و رابطه آن با جنبش سبز در خارج و داخل چیست؟ به بیان دیگر، ایشان دقیقا سخنگوی کدام جریان و کدام دسته از ایرانیان است؟ پاسخ به این سوال از این جهت ضروری است که در جریان اعتصاب غذای نیویورک که به ابتکار گنجی و دوستانش برگزار شد، حمید دباشی یکی از سخنگویان این حرکت، در مصاحبه روز 22 جولای با بی بی سی گفت: "ما به نمایندگی از طرف همه ایرانیان خارج از کشور در اینجا هستیم.... مردم ایران از اوباما هیچ توقعی ندارند جز اینکه فقط ناظر باشه."2چه کسی به ایشان یا حمید دباشی اجازه نمایندگی از طرف همه ایرانیان خارج از کشور را داده و مردم ایران به چه طریق درخواست خود برای بیطرفی اوباما را به ایشان اطلاع داده اند؟
اکبر گنجی در مصاحبه ایکه دو روز پیش با یکی از تلویزیون های چپ آمریکا بنام Democracy Now داشت، ضمن اشاره به کمپین جدید خود و اعتصاب غذای نیویورک، با تحریم اقتصادی مخالفت کرد. بلافاصله پس از این مصاحبه، سایت وابسته به تریتا پارسی، با تیتر درشت نوشت: "اکبر گنجی: اپوزیسیون مخالف تحریم است"3
آیا اکبر گنجی سخنگوی اپوزیسیون جمهوری اسلامی است؟ اگر گنجی خود را نماینده جنبش سبز در خارج از کشور میداند، مشکل بازهم بیشتر میشود. همانظور که میدانیم، محسن مخملباف به نمایندگی از طرف میرحسین موسوی در پارلمان اروپا سخنرانی کرد و از غرب خواست تا جمهوری اسلامی را هم تحریم سیاسی و هم تحریم اقتصادی کند. بنابراین، مواضع گنجی با مخملباف از زمین تا آسمان متفاوت است. بنابراین باید پرسید که ایشان سخنگوی چه کسی در خارج از کشور است؟
اگر میزان شرکت کنندگان در اعتصاب غذای نیویورک را معیار سنجش قرار دهیم، با وجود دهها اعلامیه و بیانیه و با اینکه هنرمندان محبوب ایرانی نیز درآن حضور یافته و برخی از ستارگان هالیوود نیز ازآن حمایت کردند، کل شرکت کنندگان در این گردهم آئی از چند صد نفر تجاوز نمی کرد. تعداد خبرنگاران و نمایندگان رسانه هائی که برای پوشش این حرکت در این سه روز به محل اعتصاب آمدند، بیشتر از تعداد کسانی بود که یا اعلامیه اعتصاب غذا را امضاء کرده یا از آن حمایت کرده بودند. آیا این محبوبیت ناچیز در میان ایرانیان خارج از کشور به اکبر گنجی جسارت بیاناتی چنین آمرانه و بازی کردن نقش سخنگوی ایرانیان خارج از کشور را میدهد؟ ناگفته نماند که محبوبیت گنجی در میان روشنفکران بین المللی بسیار بیشتر از مقبولیت ایشان در میان ایرانیان است.
• ایشان در نامه خود به سازمان ملل و در مقالات و سخنرانی های مکرر، بارها و بارها از جنایات این حکومت سخن گفته اند. شهرت اولیه اکبر گنجی نیز بخاطر شهامت ایشان در افشاگری علیه هاشمی رفسنجانی بود. اگر گنجی روزی بعنوان شاهد یا شاکی در مقابل دادگاه بین المللی قرار گرفت تا علیه جنایات حکومت ایران سخن گوید، آیا حاضر است در مورد جنایات دهه اول انقلاب که سیاه ترین دوران جمهوری اسلامی است سخنی بر زبان آورد؟
در اینصورت، آیا بهتر نیست که قبل از رسیدن به دادگاه فرضی که سالها از آن فاصله داریم، اکبر گنجی یکبار برای همیشه در مورد این بخش از جنایات رژیم ایران سخن گوید و در مورد نقش روح الله خمینی، دوستان دوم خردادی خویش و بخصوص نقش خودش در این جنایات مخوف سخن گوید؟ آیا مردم ایران محرم تر از قضات دادگاه بین المللی نیستند؟ آیا می توان نقش رهبری جنبش را بازی کرد و گذشته خود و دوستان خود را از مردم پنهان نمود؟ آیا میتوان بعنوان شاکی در این دادگاه حضور یافت ولی در بخش هائی از این جنایات شریک بود؟ کمترین انتظار از گنجی این است که ایشان ضمن بازگشائی دوران سیاه دهه شصت، به نقش مستقیم خود و دوستانش اعتراف کرده و از قربانیان این دوره وحشت و ترور (نسل های کنونی و آینده مردم ایران و همچنین مردم منطقه خاورمیانه و جهان اسلام و همه ساکنان کره خاکی که از بنیادگرائی و تروریسم این حکومت صدمه دیده اند) طلب بخشش نماید.
• اکبر گنجی با تحریم اقتصادی علیه حکومت ایران مخالف است. این عقیده ایشان است و برخی دیگر از هموطنان نیز با ایشان هم عقیده اند. آیا ایشان فقط با تحریم اقتصادی مخالف است یا با دادن امتیاز از طرف غرب به حکومت آخوندی نیز مخالفت میکند؟ خود ایشان در سخنرانی معروف خود در شورای روابط خارجی آمریکا، از غرب خواست که برای حل مسئله اتمی، جمهوری اسلامی دست از غنی سازی بردارد و در مقابل، غرب نیز تضمین های امنیتی به جمهوری اسلامی بدهد.4 منظور ایشان از این تضمین ها چیست؟ آیا این امتیاز دادن به جمهوری اسلامی نیست؟ کدامیک بدتر است، تحریم های نفتی که سختی هایی برای هموطنان بوجود میآورد یا تضمین های امنیتی که عمر حکومت را افزایش داده و سختی های طولانی تری را نصیب ملت میکند؟
اکبر گنجی معتقد است که غرب نباید به تحریم نفتی این حکومت اقدام کند. جای این سوال باقی است که آیا حراج سرمایه های مردم ایران، نابود کردن ذخیره های کشور و صرف پول آن برای دستیابی به بمب اتم، تروریسم، رشد بنیادگرائی در منطقه، خرج صدها میلیون دلار برای لابی در آمریکا و در یک کلام تلاش برای بقای حکومت ، خیانت به نسل های کنونی و آینده کشور نیست؟ ضرر کدامیک برای مردم بیشتر است، تحریم نفتی یا بنزینی و سختی های ناشی از آن یا ادامه فروش نفت و کمک به بقای این حکومت؟
• اکبر گنجی در بسیاری از سخنرانی ها و مقالات خویش، با حمایت دولت ها و محافل غربی و بخصوص آمریکایی از جنبش مردم ایران یا کمک احتمالی به هر گروه اپوزیسیون مخالفت کرده است. کافی است به فعالیت های تریتا پارسی و لابی رژیم در کنگره آمریکا نگاه کنیم تا استفاده آنان از نوشته های گنجی در این زمینه را بطور مکرر مشاهده نمائیم. آیا این دستور العمل یعنی حرام بودن دریافت کمک از محافل غربی، شامل خود گنجی و دوستان ایشان نیز میشود یا خیر؟ در اینجا بطور مشخص از ایشان درخواست میکنم که برای شفافیت و پاسخگوئی به هموطنان، لیست افراد، بیناد ها و سازمانهائی که در چند سال گذشته به ایشان کمک مالی و سیاسی کرده اند را به اطلاع مردم ایران برسانند. آنانی که در آمریکا زندگی و فعالیت سیاسی میکنند بخوبی واقفند که شفافیت در مورد روابط سیاسی و مالی، از پایه ای ترین اصول دموکراسی و صداقت با مردم است.
• سیاست اصلی آمریکا در سی سال گذشته، پرهیز از سرنگونی رژیم و بجای آن، حمایت از جناحهای باصطلاح مدره یا اصلاح طلب حکومتی در ایران بوده است. بدین ترتیب، جناح موسوم به دوم خرداد از دوازده سال پیش تا کنون مورد حمایت مستقیم آمریکا و اروپا قرار داشته است. بنظر آقای گنجی آیا این مقوله نیز جزو دخالت آمریکا در امور ایران محسوب میشود و باید محکوم شود یا اینکه فقط باید آن بخش از دخالت های آمریکا را محکوم کنیم که متمایل به سرنگونی حکومت ایران است؟ آیا کمک آمریکا به حفظ و بقای این حکومت، یعنی حمایت از یک جناح حکومتی در ایران، دخالت در سرنوشت ایران و ایرانیان هست یا خیر؟
• بسیاری از همکاران و متحدان اکبر گنجی، منجمله برخی از برگزار کنندگان اعتصاب غذای نیویورک کسانی بوده اند که در چند سال گذشته تحت نام مبارزه با جنگ و تحریم، مشغول کمک به جمهوری اسلامی، فریب و جذب گروههای صلح طلب آمریکا و همچنین دروغگوئی به افکار عمومی در مورد ماهیت حکومت ایران و برنامه هسته ای آن بوده اند. این افراد ضمن کمک به بقای این رژیم قرون وسطائی، باعث شده اند که جمهوری اسلامی چهار سال برای برنامه اتمی اش وقت بخرد. لیلا زند یکی از رهبران این نوع فعالیت های بظاهر صلح طلبانه در آمریکاست که در مقاله چند روز پیش خود به لابی و کمک به حکومت ایران و شخص احمدی نژاد اعتراف میکند:5
"در چند سال گذشته، ما اینجا در آمریکا، از آقای احمدی نژاد و سیاست های وی از هر طریق ممکن که فکر میکردیم به مردم ایران کمک کند حمایت کردیم. ازآنجا که ما انتخاب مردم ایران (انتخاب احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور) را محترم می شمردیم، طی چهار سال گذشته به مقابله با هر حرکت غیر منصفانه و توهین کننده ای که علیه ایشان بعنوان ریئس جمهور منتخب ایران بود برخاستیم.
ما برای حمایت از احمدی نژاد تظاهرات براه انداختیم. با سناتورها و نمایندگان کنگره ملاقات کردیم تا از ایران و رئیس جمهورش و سخنرانی های وی دفاع کنیم. ما مقالات زیادی در دفاع از وی نوشتیم بخصوص هنگامیکه وی در سال 2007 در دانشگاه کلمبیا رفت و مورد حمله بی ادبانه رئیس دانشگاه کلمبیا قرار گرفت. هنگامیکه وی سال بعد به آمریکا آمد و با لاری کینگ در تلویزیون سی ان ان مصاحبه کرد برایش دست زدیم. ما برای وی یک جلسه دیدار بسیار محترمانه با بسیاری از گروههای صلح طلب برگزار کردیم تا دیالوگ را ترویج دهیم.
ما دلمان میخواست که همه بدانند که ما از سیاست های تهدید آمیز آمریکا علیه ایران حمایت نمی کنیم. ما با احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور ایران به گفتگو نشستیم. ما همه این اقدامات را فقط به این خاطر که به آقای احمدی نژاد مربوط میشد انجام دادیم بلکه ما در کنار کسی نشتستیم که رئیس جمهور یک کشوری است که مردمش مورد تهدید قرار گرفته اند. ما این کار را برای هر ایرانی که در داخل کشور است انجام دادیم زیرا ما هوش و انتخاب ایرانیان (انتخاب احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور) را محترم می شماریم.”
نظر اکبر گنجی در مورد لابی چهار ساله دوستان و متحدان سیاسی اش برای کمک به جمهوری اسلامی چیست؟ آیا این گونه دخیل بستن به آمریکا برای برداشتن فشار از روی جمهوری اسلامی وطن پرستانه است؟ آیا آندسته از محافل و بنیادهای آمریکائی که حامی این لابی باصطلاح ضد جنگ و تحریم هستند، همانهائی نیستند که در این سالها از اکبر گنجی حمایت کرده اند؟
-----------------------

پاورقی:

1. مقاله اکبر گنجی در سایت اخبار روز http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=23200
2. مصاحبه تلویزیونی حمید دباشی با بی بی سی

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/07/090722_ir88_hunger_strike_ny.shtml
http://niacblog.wordpress.com/2009/08/12/ganji-opposition-opposes-economic-sanctions/#comment-2986

4. مقاله اکبر گنجی به انگلیسی

http://bostonreview.net/BR32.3/ganji.html
5. مقاله لیلا زند به انگلیسی

http://forpeace.net/blog/leila-zand/irans-crisis-does-it-feel-velvet

-----------------------

سایت آقای حسن داعی:
********

هیچ نظری موجود نیست: